ودوباره با پائيز
من ازپائيزمي پرسم
چرارنگت چنين بدحال ، پژمرده
چراهمواره مشتاق حضورتوست
هرذهن افسرده
هرچند
پائيزفصل بي توبودن بود
اماوقت بسياراست تامردن
مردن ،كندن برگ است ازگنده
تورامي دارمت دوست
چون پائيز
كه فصل بيدلي هم درگذاري تلخ ،پائيزاست
زمستان84
+ نوشته شده در یکشنبه هفتم اسفند ۱۳۸۴ ساعت 9:0 توسط هومن
|
روزگاري تلخ است...زنهار قهوه اش بي شكراست