استقبال از پدرم
کوچیک که بودم یادم میاد وقتی بابام از سر کار می اومد همراه خواهر و برادرام به استقبالش میرفتیم و اونم باوجود خستگی همگی ما رو بغل می کرد و می بوسید و قربون صدقه مون می رفت. یادت بخیر پدرجان آخه این روزها وقتی از سر کار به خونه میام نهایتا در رو برامون باز میکنن و میرن تو اطاق شون و کسی استقبال نمیکنه هیچ که حتی سلام هم نمیکنن و به نظر میرسه همین هم لطف بزرگیه 😏😔
+ نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۹ ساعت 21:19 توسط هومن
|
روزگاري تلخ است...زنهار قهوه اش بي شكراست